ا خم نکن
ح دیث تو جاریست
م داوم
د ر جان هر قلم
ز ود غروب میکند ظلمشان
ی ادت
د ر هر طلوع نور
آ یه ای دیگر است...
ب مان استوار
آ زاد
د ر تاریکی سلولت
ی وغ را با قلمت تو بر گردنشان انداخته ای نه آنها ...... تو آزادی احمد جان
ح دیث تو جاریست
م داوم
د ر جان هر قلم
ز ود غروب میکند ظلمشان
ی ادت
د ر هر طلوع نور
آ یه ای دیگر است...
ب مان استوار
آ زاد
د ر تاریکی سلولت
ی وغ را با قلمت تو بر گردنشان انداخته ای نه آنها ...... تو آزادی احمد جان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر