خونه

پنجشنبه، فروردین ۴

سوتیه تخمی

واسه پذیرایی واسم آجیل گذاشته بودن منم از تخم کدو متنفر ؛
ظرف آجیلم آخر سر شده بود پر تخم کدو
یه خانمی هم اونجا بغل ما نشسته بود ، به شدت هایکلاس و متشخص
مث اینکه عاشق تخم کدو بود ، هی یواشکی از ظرف آجیلم کش میرفت .
آخرین بار که دست کرد تو ظرف ، متوجه شد که من متوجه شدم داره چیکار میکنه،
هول شد با دست پاچگی گفت : ببخشید شما تا روتون رو بر میگردونین من دست میزنم به تخماتون...
یهو خودش فهمید سوتی امسالشو به طرز فجیعی داده شد لبو...
منم خودمو زدم به این کوچه هایی که ماله علی آقا چپ دسته و انگار نه انگار چی شد
شوهرشم کنار دست ما نشسته بود ببین اون چی کشیده...

سه‌شنبه، فروردین ۲

پخش زنده ی مُرده

یارو مُرده تا گردن کردنش تو خاک
میپرسم : چرا اینجوری دفنش کردین ؟!!!!
میگن : خدا بیامرز عکس تکی نداشت خو ...

منشاء : نامعلوم

هم چی راحتت کنم

خلاصه توضیح المسایل : هرچی که حال میده و خوشت میاد حرام است .

یکشنبه، اسفند ۲۹

لرجمه

از لره میپرسن : باریک الله یعنی چی ؟
میگه : یعنی خدا لاغر اندام است ...

منشاء : پیامک

شنبه، اسفند ۲۸

لر اصیل

تقاضای عاجزانه یه لر به خود پرداز : گی خردم ، پیل نیخم ؛ کارت پایان خدمتمه بده...

پ.ن :
به کسی بر نخوره یهو ، مو خوم لرم 


منشاء : پیامک 

گریز از مرکز

قزوینیه میره تهران بواسیرشو عمل کنه میگن چرا همون جا عمل نکردی؟
میگه : این عمل تو قزوین زیبایی محسوب میشه از پوشش بیمه خارجه 

منشاء : پیامک 

چهارشنبه، اسفند ۲۵

سه‌شنبه، اسفند ۲۴

بگو ...مگو

- حرف نمیزنم واسه اینه که نمیدونم چی بگم
+ همین که میگی نمیدونم چی بگم ، کلی حرفه توش...

دوشنبه، اسفند ۲۳

عاشقانه های گودری

اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا پست مرا لایک نمی زنه لیلی ؟؟؟

ما بچه بودیم اینا هم بچه ان

مسیحا هشت سالشه آبجی کوچیکش سوفیا ، شیش سالشه
تا اینجا رو داشته باشین تا بگم ؛
نشسته بودم تو ماشین یه بنده خدایی .
مسیحا میگه : بزن تراک صدو سی هشت
میگم : مگه چیه ؟
میگه : آهنگ " غیر معمولیه" محسن چاووشیه از آلبوم حریص
سوفیا با آرنجش میزنه به مسیحا و میگه : آآآآآآآآآقای محسن چاووشی
منم همینجور که چشام داره از حدقه میزنه بیرون میزنم تراک صد و سی و هشت
بعد دوتایی با همون لحن و تن صدای چاووشی شروع میکنن همخونی کردن....
الان سه ساعت داره از اون ماجرا میگذره ولی هنوز نتونستم فکمو از رو زمین جمع کنم ...

پنجشنبه، اسفند ۱۹

گل یا پوچ

بعد از رفتنت ؛
تو شدی گل من شدم پوچ ...

لفافه گویی های مدیری

تو توی مدرسه هندسه چند میشدی مستشار؟ هرم مگه نمیدونی چیه بچسب به راس 
هرم مستشار ....آه
پ.ن : مهران مدیری هم داره با دمب خ.ر بازی میکنه گمونم همین روزا ممنوع الهمه چی بشه 

سه‌شنبه، اسفند ۱۷

سانسوریسم

انجمن اسلامی دانشگاه میخواست فیلم تایتانیک رو واسه بچه ها نمایش بده دوتا عرزشی 
اومدن به برو بکس کامپیوتری ها گفتن بیاین شما واریدن یه جاهایشو کات اوت کنین بعد 
هرجا از فیلم که صحنه داشت یاروا عرزشیها دستشون رو میگرفتن جلو چشاشون از لا 
انگشتاشون نیگاه میکردن و میگفتن : اینجاش حذف شه ... اونجاشم حذف شه...الخ 
آخر سر وقتی فیلمو نمایش دادن فقط کشتی رو نشون میداد اونم از بیرون ؛ فیلم شد کلن 
بیست و دو دقیقه مک ... ست شد با روز پیروزی جمهوری اسلامیشون 

پنجشنبه، اسفند ۱۲

لک زدگی

دلم لک زده همچین سگی ؛
واسه یه سیگار دو نفره نصف ، نصف رو در رو تو سکوت با جنس مخالفم همین الان...

چهارشنبه، اسفند ۱۱

یه مدت دل و دماغ طنز رو نداشتم

به یارو میگم تو چه جور ژنی داری که دست و پاهات مثه پشت قاشق برهوته از مو ،
ولی رو سینه ات عین پرزای قالی شونصد شونه پر مویه ؟
میگه : آخه بابا هه تنظیم نکرده بود ، اول ریخت رو قالی بعد با قاشق جمم کرد ریخت سرجاش

تموم شد

زمستون تموم شد روسیاها هنوزم روسیاهن ...
آفتاب در اومد پرنورتر ، طلایی تر ، رخشان تر از همیشه
آزادی یه حس وصف ناپذیره چه خاصه که زودتر از موعد باشه
تموم شد... کاش ما که این ور میله ها هستیم هم آزاد شویم