خونه

یکشنبه، تیر ۵

نپرس دیگه

می پرسن : چه مرگته ؟ بگو شاید بفهمیم دردت چیه؟
هنوز به گفتن دردت نرسیدی ؛ می کشنت

دوشنبه، خرداد ۳۰

احمد زیدآبادی

احمد زیدآبادی
زادروز ۱۳۴۴
زیدآباد، سیرجان
ملیت ایرانی
نقش‌های برجسته دبیرکل سازمان دانش‌ آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم)
عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران
لقب شرف اهل قلم
همسر مهدیه محمدی
فرزندان پرهام، پارسا و پویا
جایزه‌ها
قلم زرین آزادی

جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱

احمد زیدآبادی (زاده ۱۳۴۴ زیدآباد، سیرجان) روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی اصلاح‌طلب ایرانی و دبیرکل سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران است.

زیدآبادی در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران تحصیل کرده و دکترای روابط بین‌الملل از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دارد. تز دکترای او «دین و دولت در اسرائیل» نام داشت و کارشناس مسائل اسرائیل به شمار می‌آید.

فعالیت‌ها

سابقه روزنامه‌نگاری او از سال ۱۳۶۸ در روزنامه اطلاعات شروع می‌شود. او با روزنامه همشهری و روزنامه‌های اصلاح‌طلب پس از دوم خرداد و در سال‌های ۱۳۸۶-۱۳۸۷ با هفته نامه شهروند امروز همکاری داشت. به او لقب "شرف اهل قلم" را داده اند. همچنین، سردبیر روزنامه آزاد بود که در سال ۱۳۷۸ منتشر می‌شد. او عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و عضو شورای سیاست‌گذاری سازمان ادوار تحکیم وحدت و دبیرکل این سازمان نیز هست. او در سال ۱۳۷۹ به جرم تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اقدام افسارگسیخته علیه نظام ۱۳ ماه در زندان به سر برد.

احمد زیدآبادی، در سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کارشناس بین المللی مستقل رسانه ای برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱ موسوم به "گیلرمو کانو" شد.

حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸

وی 24خردادماه در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸) دستگیر شد. او در این انتخابات حامی مهدی کروبی بود. بگفته همسرش، زیدآبادی ۱۷ روز در یک اطاق یک در یک و نیم متر، در یک سلول انفرادی در حال اعتصاب غذا بوده و ۱۸ روز دیگر هم بدون اعتصاب غذا در همان اتاق بدون هیچ تماس و ارتباطی نگه داشته شد. (در مجموع ۳۵ روز) و قصد خودکشی داشته . گفته می‌شد مهمترین اتهام او نگارش نامه سرگشاده‌ای خطاب به علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی بود که در آن از انتقادناپذیری وی انتقاد کرده‌بود. دادگاه نهایتا در آذر ماه وی را به ۶ سال زندان در تبعید در گناباد و محرومیت مادام‌العمر از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم کرد. دادگاه تجدید نظر نیز در دی ماه ۱۳۸۸ محکومیت او را (شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادام‌العمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی) تایید کرد. وی بعد از گذراندن حدود هجده ماه زندان، هنوز از حق دسترسی به حقوق اولیه یک زندانی و استفاده از مرخصی محروم است . از او نقل شده که در این باره اینگونه اظهار نظر کرده است :"زندگی به اندازه ای زیباست که همه چیز را می توان قربانی آن کرد، مگر شرافت را، که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد.این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظه ای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته است."این اشاره ای به شرط اجازه مرخصی از زندان به شرط عدم دیدار با مهدی کروبی، میر حسین موسوی و عبدالله نوری است، که وی از قبول آن سر باز زد.

زندگی شخصی

او همسر مهدیه محمدی و داماد دکتر محمد محمدی گرگانی (نماینده دوره اول مجلس و از اعضای وابسته به طیف موسوم به ملی‌مذهبی‌ها) است.

آثار

«دین و دولت در اسرائیل». تهران: نشر روزنگار، ۱۳۸۱، ۱۹۷ صفحه
جایزه‌ها

انجمن جهانی روزنامه نگاران و ناشران خبر، احمد زیدآبادی رابه عنوان برنده جایزه قلم زرین آزادی معرفی کرده است.
احمد زیدآبادی، در سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کارشناس بین المللی مستقل رسانه ای برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱ موسوم به "گیلرمو کانو" شد.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بای تبسم قتلت

همین

شنبه، خرداد ۲۸

وقتی بار سفرت رو زمین بذاری من دارم چمدونمو میبندم لامصب

دلم میگیره‬ ‫بیای‬ و‬ ‫نبینمت‬ ...
دلم میترکه ببینمت‬ . . .

بدرقه ی بدر

می خوام برم توی دشت ؛ زیر مهتاب دیشب قدم بزنم ... 


دستت نمک داره رفیق

لایک زدی نزدی مهم نیست فقط دست به دلم نزن که خونه ...


عطش

تشنه تم.... لامصب


دوشنبه، خرداد ۲۳

آيا ميدانستيد ميداني در کرمان هست به نام مشتاق ؟ و مشتاق کيست ؟

نامش میرزا محمد تربتی و به مشتاق علیشاه ملقب بود. او از چهره‌های سرشناس عرفان و شعر ادب و هنر به شمار می رود . مشتاق سیم چهارمی را به سه تار افزود. و سیم چهارم سه تار از یادگارهای اوست. مشتاق در سال ‪ ۱۲۰۶‬هجری قمری به جرم آن‌که قرآن را با نوای سه‌تار می‌خواند، سنگسار شد و نعش او را در کنار مقبره میرزا حسین خان دفن کردند که اینک این مزار در میدان مشتاقیه کرمان، معروف به گنبد مشتاقیه زیارتگاه اهل عرفان است. 

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

یکشنبه، خرداد ۲۲

مسافر

سفر مرا به زمين هاي استوايي برد.
و زير سايه ي آن "بانيان" سبز تنومند
چه خوب يادم هست
عبارتي که به ييلاق ذهن وارد شد :
وسيع باش ،و تنها ، و سر به زير ، و سخت .

من از مصاحبت آفتاب مي آيم ،
کجاست سايه ؟
.
سهراب

شنبه، خرداد ۲۱

در آميختن

مجال
بي رحمانه اندک بود و
واقعه
      سخت
               نامنتظر .
از بهار
حظ تماشايي نچشيديم ،
که قفس
باغ را پژمرده مي کند.
از آفتاب و نفس
چنان بريده خواهم شد
که لب از بوسه ي نا سيراب .
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپا برهنه
بدان گونه که عشق را نماز مي برم ،
که بي شايبه ي حجابي
با خاک عاشقانه
در آميختن مي خواهم .

                                                             "شاملو"

جمعه، خرداد ۲۰

سد تو بودي ... شکستني من

هنوز داستان همان داستان سد نگاه تو و سيل اشک هاي من است ...

مسافر

شراب را بدهيد
شتاب بايد کرد:
من از سياحت در يک حماسه مي آيم
و مثل آب
تمام قصه ي سهراب و نوشدارو را روانم.
سفر مرا به در باغ چند سالگي ام برد
و ايستادم تا
دلم قرار بگيرد،
صداي پرپري آمد و در که باز شد
من از هجوم حقيقت به خاک افتادم .
سهراب

سه سرود براي آفتاب

شب
اعترافي طولاني ست .
اگر نخستين شب زندان است
يا شام واپسين
- تا آفتاب ديگر را
در چهارراه ها فرا ياد آري
يا خود به حلقه ي دارش از خاطر
ببري - ،
فرياد بي انتهاست شب شب فريادي بي انتهاست
فريادي از نوميدي فريادي از اميد ،
فريادي براي رهائيست شب فريادي براي بند.
شب
فريادي طولاني ست .

"شاملو "
(به يادت هستيم هم واره هر لحظه ... يار آفتاب )

اجاق شقايق مرا گرم کرد

در ابعاد اين عصر خاموش ؛ من از طعم تصنيف در متن ادراک يک کوچه تنهاترم
بيـــــــــــا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش بيني نميکرد و .... خاصيت عشق اين ست .
.
.
.
.... سهراب

شنبه، خرداد ۱۴

s ترس

کي؟ اينقدر علم پيشرفت ميکنه تا استرس رو از آدما بشه کشيد انداخت دور مث دندون

يدکي

دردناکترين قسمت يه رابطه عاشقانه اونجاست که يه روز بدوني تو فقط گزينه ي روز مباداشي

جمعه، خرداد ۱۳

همراهم در دست رس نيست ...

اس ام اس هاش بهم نرسيد شايد ميون درد دلاش حرفي هم از هاله زده بود...

قصاص نرم

لک لکي که قنداقم را
پشت در دنيا اش گذاشت ؛
در بند همان قنداق کنيد خراب
دربندم هنوز ...

تعبيري ديگر تر

مسير تکامل :
ياهو مسنجر >>> فيسبوک >>> گودر >>> فسيل  

تعبيري ديگر

ياهو مسنجر : آن کس که نداند و نداند که نداند
فيس بوک : آن کس که نداند و بداند که نداند
گودر : آن کس که بداند و نداند که بداند
ترک نت : آن کس که بداند و بداند که بداند

مراعات نظير

دل شوره ميگرفتم از نگرانيش ؛ او نگران شوره سرش ...

کوچه ي بن بست خدا مراد ...

بحث خدا اين روزا تو فضاي مجازي داغ بوده
يه عده گير دادن که به اسم اين خدا دارن ظلم ميکنن آدم مي کشن بيداد مي کنن ...
يه عده مدعي شدن خدا  نيست مرخصيه مرده رفته لالا کرده ...
يه عده فشار آوردن خدايا کاري بکن ديگه وقتشه خدا پاشو خدا
نميدونم ديگه چه اتفاقي مي خواد بيفته تا صاعقه بزني به آدم بدا و اينا ...
اصن کون لق خدا ، يا هست يا نيستش چه دردي رو دوا ميکنه ؟
واسه آدماي ضعيف (يکي مث من ) بهترين مقصر همين خداست  ميشه انداختش وسط گود
گرفتش زير مشت و لگد اونم که صدا ازش در نمياد از خودش دفاع کنه بزنه تو راه گوزمون خفه
خون بگيريم ...
بيايد طرز تفکر مون رو درمون کنيم
مسير آزادي از کوچه ي خدا نمي گذره وقتي اراده و قدرت تصميم گيري داريم
نباشيم جز کسايي که مينويسم تو دفترمون خدا مرده و بعد پشت بندش ميريم پشت بوم
و نواي الله اکبر سر ميديم يعني معترضيم ...
واقع بين باش هموني که مي نويسي باش
ياد فرزندت بده خودش باشه بذار نسل بعدي نفهمه ريا چيه
بذار لااقل اونا کوچه و شهر و کشورمون رو بسازن واسه آيندگان اگه من و تو عرضه شو نداريم   

چهارشنبه، خرداد ۱۱

بي پناه

تو را به که بسپارم وقتي به خدا هم اعتمادي نيست ؟

معامله ي پاي يا پاي

وزارت جن گيري دولت : قرار است به جاي پول نفتي که به هند صادر شده مقدار قابل توجهي
مرتاض تازه نفس وارد کنيم .

پ.ن :
هند با توجه به تحريم بانکهاي جهاني قادر نيست پول نفت صادره از ايران در چند ماه گذشته را پرداخت کند .
وزارت نفت و جنگيري ادغام شد .

آسمان را تقسيم کردند به ما نرسيد...

ترافيک ترس و جهل بود ؛ وقتي ميرسيم دير است ديگر
 آسمان شهر را هاله اي از سحابِ خون گرفته بود...