خونه

سه‌شنبه، فروردین ۲۳

حاجي سيد تو کشتن... (1)

حاجي تعريف ميکرد :
تو جهبه شبيخون زده بودن يارو تو سنگر پاپيون کرده بوده هي زير لب يه ذکري ميگفت
گوشمو بردم بغل شونه هاش ببينم چي ميگه داشت يه بند ميگفت : يا مادر حرضت نوح!!!!
بعد درگيري ازش پرسيدم چرا ؛ مادر حضرت نوح ؟؟؟!!
گفت : تو اون آتيشي که رو سرمون مي ريختن ديگه سر همه پيغمبر و اماما شلوغه شلوغه
تنها کسي که مطمئن بودم هيشکي دست به دامنش نشده همين بود .

پ.ن :
حاجي در ادامه اذعان کرد : طرف الان واسه خودش سرداري شده قپه قپه ستاره رو کت و کولشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر