خونه

شنبه، بهمن ۳۰

شصت و چهار روز تا طلوع

همت کنیم این شمارشها تمام شود برای همیشه....... 

ماهک طلوع کرد هرچند شکسته و خونین ؛ کبود بود مثل ماه
تنها یک جمله گفت : میخواهم بخوابم

۳ نظر:

  1. خوشحالl که دیگه بر چسب واسه ماهک نداری. به امید روزی که رژیار هم برگرده پیشمون. مرسی پدرام جان. خیلی زیبا می نویسی.

    پاسخ دادنحذف
  2. پدرام جان از ماهک چه خبر؟ سلام ما رو بهش برسون

    پاسخ دادنحذف